شما احساس می کنید به شما خیانت شده است کسی که به او اهمیت می دهید، شاید حتی عشق، پیوند های اعتماد را شکسته و کاری انجام داده است که قلب شما را عمیقا شکسته است.
چه کار می کنید؟ چگونه می توانید این خیانت را پشت سر بگذارید و درمان کنید؟ آیا هرگز قادر خواهید بود آن ها را به خاطر کاری که انجام داده اند ببخشید؟
خواه این خیانت یکی از اعضای خانواده، بهترین دوست، شریک زندگی یا شخص دیگری باشد، اقداماتی که ممکن است برای غلبه بر صدمه ایجاد شده انجام دهید تقریبا یکسان است.
در مقابل خیانت چه کار کنیم؟
- احساسات خود را نام ببرید.
خیانت یک عمل است. وقتی می گوییم «احساس می کنیم به ما خیانت شده است»، منظورمان از احساسات ناشی از آن است. برای شروع بهبودی پس از عمل، باید در مورد احساساتی که این عمل ایجاد کرده است دقیق تر باشید.
برخی از رایج ترین مواردی که ممکن است با آن ها روبرو شوید عبارتند از:
- خشم: شما صدمه دیده اید و یکی از طبیعی ترین احساسات در چنین شرایطی عصبانیت است. «چطور جرات می کنند؟! چطور توانستند؟!»
- غم و اندوه: ممکن است بسیار ضعیف شوید، حتی زمانی که یک خیانت را کشف کنید، گریه کنید. این ممکن است به این دلیل باشد که شما احساس از دست دادن می کنید. از دست دادن اعتماد، از دست دادن کسی که فکر می کردید همیشه به شما وفادار خواهد ماند، از دست دادن خاطرات خوشی که از او دارید، از دست دادن آینده ای که با او دیدید.
- سورپرایز: بله، احتمالا وقتی متوجه شدید که این شخص یا افرادی به شما خیانت کرده اند، شوکه شده اید. شاید هیچ تصوری از احتمال این موضوع نداشته باشید.
- ترس: ممکن است نگران عواقب این خیانت باشید. ممکن است به معنای یک تحول بزرگ در زندگی شما باشد و این ناشناخته ها شما را می ترسانند.
- انزجار: شما حتی نمی توانید در مورد آن یا آن ها فکر کنید زیرا باعث می شود حال تان به هم بخورد.
- ناامنی: ممکن است خود را زیر سوال ببرید و شک کنید که آیا شایسته عشق و مراقبت هستید یا خیر. از این گذشته، شخصی که به شما خیانت کرده است به وضوح احساس می کند که شما وجود ندارید.
- شرم: ممکن است خودتان را سرزنش کنید و از آن چه اتفاق افتاده است و این که دیگران ممکن است اکنون شما را ببینند و با شما رفتار کنند احساس شرمندگی کنید.
- تنهایی: حس می کنید تنها شده اید و دیگر کسی را در کنار خود ندارید.
- سردرگمی: ممکن است به سادگی نتوانید آنچه را که اتفاق افتاده است درک کنید؟ به نظر می رسد هیچ کدام از این ها برای شما منطقی نیست.
این یک گام مهم برای شناسایی آنچه در هر لحظه احساس می کنید است. ممکن است پس از یک خیانت، برخی یا همه این حس ها را درک کنید.
به عنوان مثال، تعجب و سردرگمی ممکن است اولین چیز هایی باشد که شما احساس می کنید که سپس جای خود را به خشم و انزجار یا غم و اندوه و ترس می دهد. پس از آن ممکن است به غافلگیری با رنگ شرم برگردید. یک گرداب آشفته از احساسات وجود خواهد داشت.
- در مقابل تلافی خیانت مقاومت کنید.
با برخی از خیانت ها، ممکن است تمایل شدیدی برای تلافی داشته باشید. ممکن است از آنچه اتفاق افتاده احساس عصبانیت کنید و احساس کنید که آن ها مستحق مجازات هستند. اگر یک راه برای طولانی کردن آسیب و به تعویق انداختن روند بهبودی وجود دارد، نقشه کشیدن و برنامه ریزی برای انتقام است.
قیاس خیانت را به عنوان بریدگی در گوشت بدن خود در نظر بگیرید. به زودی یک پوسته روی زخم ایجاد می شود، اما اغلب تمایل به تحریک آن و برداشتن آن وجود دارد. خارش دارد، درد دارد و شما احساس می کنید که باید کاری برای آن انجام دهید. با این حال، به تجربه می دانید که هرچه بیشتر پوسته را لمس کنید و پوسته را بچینید، مدت بیشتری باقی می ماند و احتمال بر جای گذاشتن جای زخم بیشتر می شود.
انتقام گیری کمی شبیه برداشتن پوسته است: فقط یک بار دیگر زخم را باز می کند و باعث درد بیشتر شما می شود و هر چه بیشتر این کار را انجام دهید (حتی هر چه بیشتر به انجام آن فکر کنید)، احتمال بیشتری وجود دارد که این درد را تا آخر عمر با خود حمل کنید.
در برابر وسوسه انتقام گیری خود مقاومت کنید. احساسات در نهایت محو می شوند و می گذرند و خوشحال خواهید شد که از تحمیل رنج مشابه به خیانتکار خودداری کردید.
- وقتی متوجه شدید به شما خیانت شده است کمی به خود وقت بدهید.
وقتی کسی به شما خیانت کرده است، بهترین راه حل کوتاه مدت این است که تا آن جا که ممکن است از نظر فیزیکی از او دوری کنید. این بدان معناست که آن ها را نبینید، به آن ها پیام ندهید، شبکه های اجتماعی آن ها را هر 5 دقیقه چک نکنید.
به احساساتی که در بالا در مورد آن ها صحبت کردیم فکر کنید که توسط آتش ایجاد شده اند. ابتدا آتش به شدت می سوزد و احساسات در شعله های آتش سفید می درخشند.
قابل احتراق ترین سوخت برای آن آتش تماس با کسی است که به شما خیانت کرده است. بنابراین، برای این که آتش نسوزد، باید سوخت به آن اضافه نکنید. شما باید کمی وقت بگذارید و رابطه خود را با آن شخص قطع کنید.
اکنون، اگر او سعی کرد با شما تماس بگیرد (و به احتمال زیاد این کار را خواهد کرد)، شما فقط می توانید با آرامش به آن ها بگویید که برای مقابله با کاری که انجام داده اند به زمان بیشتری نیاز دارید. از آن ها بخواهید به خواسته های شما احترام بگذارند و شما را رها کنند.
با تبدیل شدن آتش به خاکستر، عواطف شما در نهایت شروع به محو شدن خواهند کرد. اکنون در موقعیت بسیار بهتری خواهید بود که به وضوح فکر کنید و رویداد ها را پردازش کنید و تصمیم بگیرید که چه کاری انجام دهید.
4. با یک شخص ثالث صحبت کنید.
در این مواقع، صحبت در مورد حادثه و احساساتی که در مورد آن دارید با یک فرد قابل اعتماد می تواند کمک کند. بیان احساسات خود به صورت بیرونی و گفتن آن چه در حال حاضر در درون ذهن و قلب شما می گذرد را به دیگری بگویید می تواند تاثیر گذار باشد.
با این حال، نکته مهم این است که با کسی صحبت کنید که بتواند نسبتا بی طرف به شما گوش دهد. دلیل این امر این است که آن ها می توانند مشاوره صادقانه و بازخورد سازنده در مورد برنامه شما برای مقابله با موقعیت ارائه دهند.
چیزی که شما نمی خواهید، فردی است که شما را در حالی که در مورد خیانت انجام شده برای تان ناله می کنید هیزم به آتش درون شما افزاید. این ممکن است در آن زمان احساس خوبی داشته باشد، اما به شما کمکی نمی کند که احساسات خود را حل کنید.
اگر کسی را ندارید که بتوانید در این مورد با او صحبت کنید، توصیه می کنیم با یک متخصص روابط یا یک مشاور صحبت کنید.
5. خیانت را بررسی کنید.
مردم به دلایل مختلف کار های آزاردهنده انجام می دهند و ممکن است به شما کمک کند که در مورد چگونگی وقوع این خیانت فکر کنید. بی احتیاطی بود؟ ناشی از ضعف بود؟ یا این یک اقدام عمدی و آگاهانه بود؟
همه ما گاهی اوقات کاری را در کسری از ثانیه می گوییم یا انجام می دهیم و فورا از آن پشیمان می شویم. یک عمل خیانت آمیز بی دقت بدون شک آسیب زا است، اما تا حدودی قابل بخشش است. البته، هرچه اهمیت اطلاعات بیشتر باشد، باور این که خیانتکار شما اشتباها آن را فاش کرده است، آسان تر است. برخی از راز ها به طور طبیعی در گفتگو آشکار نمی شوند.
سطح بعدی از یک خیانت سهل انگارانه، خیانتی است که به دلیل ضعف خود فرد به وجود می آید. برخی از افراد کنترل برخی هوس ها را بسیار دشوار می دانند، حتی اگر به شما قول داده باشند که این کار را نمی کنند.
اعتیاد مثال خوبی برای این موضوع است. برای مثال، ممکن است احساس کنید به شما خیانت شده است که یکی از شرکای زندگی یا یکی از اعضای خانواده گفته است که نوشیدن الکل را کنار می گذارد، اما متوجه می شوید که پشت سر شما این کار را انجام داده اند و در مورد آن به شما دروغ گفته اند.
سپس خیانت هایی وجود دارد که اعمال عمدی آشکار و ساده است، یا از روی بدخواهی، فرصت طلبی یا بی تفاوتی بی عاطفه، یا ممکن است شریک زندگی شما به شما خیانت کند، یکی از اعضای خانواده شما را در مقابل فرزندان تان تحقیر کند، یا یک شریک تجاری از معامله ای که شما توافق کرده بودید انکار کند.
این اعمال آگاهانه و بدون توجه به احساس شما انجام می شود. آن ها اغلب توسط خودخواهی هدایت می شوند. درک این که کدام یک از این موارد در مورد شما بیشتر صادق است می تواند به شما کمک کند تا بر احساسات منفی غلبه کنید و از حادثه عبور کنید.
6. رابطه را بررسی کنید.
کسی که به او اهمیت می دهید به شما آسیب رسانده است، اما چقدر درد عاطفی دارید؟ همه چیز به نزدیکی آن رابطه بستگی دارد. پس از یک خیانت، احتمالا خواهید دید که آن شخص چقدر برای شما ارزش دارد.
خیانت دوستی که از او جدا شده اید و اکنون بیش از یک یا دو بار در سال نمی بینید، با خیانت همسر یا والدینی که بخش عمده ای از زندگی شما را تشکیل می دهند، بسیار متفاوت است. این که چقدر برای رابطه ارزش قائل هستید تعیین می کند که آیا تصمیم می گیرید آن شخص را در زندگی خود نگه دارید یا او را برای همیشه کنار بگذارید.
7. با کسی که به شما خیانت کرده صحبت کنید.
این گام بزرگی است که برداشتن آن نیاز به جرات و اراده دارد، اما به کسی که به شما خیانت کرده چه باید بگویید؟ خب، وقتی احساس آمادگی کردید، ارزش این را دارد که با آن ها صحبت کنید و بگویید که اعمال آن ها چه احساسی در آن زمان به شما داده است و هنوز در مورد آن چه احساسی دارید.
یک نکته مهم این است که آن چه را که می خواهید بگویید به گونه ای ساختار دهید که بر شما متمرکز شود نه آن ها. به این ترتیب، می توانید از قرار دادن آن ها در حالت دفاعی اجتناب کنید و گفتگو را دوستانه نگه دارید.
بنابراین، جملات خود را با “من” شروع کنید و سعی کنید به حقایق پایبند باشید. گفتن: «احساس شوک و عصبانیت کردم» بهتر از گفتن «تو به من خیانت کردی که…» است.
خاص باشید اگر هر کدام را همان طور که در بالا توصیه کردیم انجام دهیم، باید روی تمام احساسات مختلفی که تجربه کرده اید کنترل داشته باشید. از این کلمات برای بیان تاثیری که اعمال این شخص روی شما گذاشته استفاده کنید.
نه تنها این، بلکه مشخص کنید که دقیقا چه چیزی بیشتر به شما آسیب زده است. آیا دیگر احساس می کنید که نمی توانید به آن ها اعتماد کنید یا اعمالشان در بخش های دیگر زندگی تان باعق به وجوذ آمدن عواقبی شده است؟
بیشتر بخوانید: شوهرم هیچ وقت ازم حمایت نمیکنه چیکار کنم؟
اگر به شما کمک می کند تا افکار و احساسات خود را در قالب کلمات بیان کنید، ممکن است نامه ای برای کسانی که به شما صدمه زده اند بنویسید. می توانید آن را به آن ها بدهید تا بخوانند یا برایشان بخوانید. این به ویژه در مواردی مفید است که در موقعیت هایی که مجبور هستید با کسی روبرو شوید، دچار آشفتگی می شوید.
8. قطع رابطه با افرادی که خیانت را تکرار می کنند.
این که آیا خیانت را ببخشید و رابطه را حفظ کنید، به عوامل زیادی بستگی دارد: شدت آن، میزان ارزشی که برای رابطه قائل هستید، و نحوه کاهش خیانت و موارد دیگر.
با این حال، یکی از مواردی که باید در نظر داشته باشید این است که آیا این اولین باری است که او چنین کاری را با شما انجام می دهد؟ یا در واقع کار تکراری است که هر چند بار یک بار انجا می دهد؟
اگر کسی قبلا به شما آسیب رسانده است باید خوب فکر کنید که آیا حفظ رابطه با این شخص برای زندگی شما (و برای سایر افراد مهم زندگی شما مانند کودکان) بهتر است یا نه؟
به طور کلی، ضربه دوم فشار بسیار بیشتری بر روابط و تعاملات شما با یکدیگر وارد می کند که بهتر است همان لحظه تصمیم خود را برای ادامه رابطه بگیرید.
6 گام برای غلبه بر خیانت
وقتی احساس می کنید به شما خیانت شده است، این چیزی نیست که بتوان خیلی سریع با آن برخورد کرد. شما به زمان نیاز دارید تا همه اتفاق هایی که اتفاق افتاده است را پردازش کنید و این بسته به رویداد های خاص متفاوت خواهد بود.
در ابتدا، فقط باید تمام تلاش خود را بکنید تا با طوفان احساسات درونی کنار بیایید و در عین حال ظاهر یک زندگی عادی را حفظ کنید. با گذشت زمان، متوجه خواهید شد که بر شوک اولیه غلبه کرده اید و شروع به التیام زخم های عاطفی خود می کنید. کار های خاصی وجود دارد که می توانید برای کمک به این موضوع انجام دهید.
- به خودتان فکر کنید.
وقتی گرد و غبار کمی فرو نشست و احساسات شما به نسبت کم تر شد، ممکن است از یک دوره درون نگری بهره مند شوید. این زمانی است که به درون خود نگاه می کنید و سعی می کنید خیانت، عواقب و پیامد های طولانی مدت زندگی خود را درک کنید.
ممکن است بخواهید بلافاصله پس از این که به شما خیانت شد، افکار، احساسات و رفتار های خود را بازتاب دهید و در نظر بگیرید که چگونه ممکن است سعی کنید از موقعیت های مشابه در آینده اجتناب کنید (یا اگر با چنین موقعیتی مواجه شدید متفاوت عمل کنید).
برای این که بیشترین سود را از این موضوع ببرید، برخی از روانشناسان پیشنهاد می کنند که به جای پرسش های مبتنی بر چرایی، روی پرسیدن سؤالات مبتنی بر چیستی تمرکز کنید.
این تئوری، همان طور که در این مقاله به خوبی خلاصه شده است، می گوید که پرسیدن این که چرا اتفاقی افتاده یا چرا چنین احساسی کرده اید یا عمل کرده اید، شما را در دام گذشته نگه می دارد و در مورد رویداد ها نشخوار می کنید.
همچنین ممکن است ذهنیت قربانی را القا کند که به موجب آن بر آن چه با شما انجام شده و چه کسی مقصر آن است تمرکز می کنید. از سوی دیگر، سوال بهتر این است که از خود بپرسید: چه احساسی دارم، گزینه های من چیست و چه چیزی واقعا 5 سال بعد اهمیت خواهد داشت؟
این ها همه سوالات آینده نگری هستند که می توانند شما را از خیانت دور کنند و به جایی برساند که بتوانید حال تان بهتر شود و بهبودی پیدا کنید. بنابراین، به هر طریقی فکر کنید، اما سعی کنید آن را به بازتابی مولد تبدیل کنید که بیش از حد درگیر نباشد، اما به دنبال ادامه دادن باشد.
ممکن است مجبور شوید به هر گونه افکار وسواسی که در مورد خود خیانت دارید بپردازید. پس شما احتمالا سؤالات زیادی در مورد آن چه اتفاق افتاد، چگونه اتفاق افتاد و چرا رخ داد، دارید.
اما تا زمانی که نتوانید به طور واقع بینانه به این سؤالات پاسخ دهید، فکر کردن به آن ها بار ها و بار ها فقط شما را در وضعیت دردناک عاطفی که اکنون در آن هستید گیر می دهد.
2. سعی کنید در مورد رابطه واقع بین باشید.
از ربط دادن به گذشته به عنوان لحظه ای عالی در زمانی که همه چیز در دنیا خوب بود خودداری کنید. واقع بین باشید و بپذیرید که قبل از وقوع خیانت مشکلاتی در رابطه شما وجود داشته است.
این قدرت ضربه را تا حدودی کاهش می دهد زیرا احساس نمی کنید که زندگی شگفت انگیزی را با این شخص از دست داده اید. شما تصدیق خواهید کرد که احتمالا زمانی که این اتفاق افتاد در حال عبور از یک مشکل سخت بودید.
3. اندوهگین شدن
بخشی از فرآیند غلبه بر آن چه اتفاق افتاده، غصه خوردن است. در برخی موارد، این ممکن است به معنای غمگین بودن برای رابطه ای باشد که به پایان رسیده است. در برخی دیگر، ممکن است به معنای غمگین شدن برای آینده ای باشد که برای خود و شخص دیگری تصور کرده بودید و حالا تمام آن ها یک شبه بهم ریخت.
این قطعا شامل خشم و غم و اندوه است، اما بسیاری از احساسات دیگر را نیز شامل می شود. حتی ممکن است دچار افسردگی موقت شوید. شما باید این احساسات را به جای سرکوب آن ها احساس کنید.
شما باید بپذیرید که این اتفاق افتاده است. این به این معنی نیست که شما باید با آن مشکلی نداشته باشید، اما باید بپذیرید که این عمل اتفاق افتاده است و منجر به آسیب زیادی شده است.
4. آیا می توانید فرد خیانتکار را ببخشید.
ممکن است در حال حاضر امکان پذیر نباشد، اما باید سعی کنید در نهایت کسی را که به شما خیانت کرده ببخشید. بخشش برای آن ها نیست؛ این برای شما است. بخشیدن آن ها به این معنا نیست که شما با کاری که آن ها انجام دادند مشکلی ندارید، به این معنی است که می خواهید رنج خود را رها کنید.
بخشش مستلزم این است که تصمیم بگیرید بهتر است از آسیب عبور کنید تا این که بگذارید تو را ببلعد و آینده تان را مسموم کند. همچنین از شما می خواهد که هرگونه احساس بدی را که ممکن است نسبت به فردی که به شما خیانت کرده است را دارید، رها کنید.
ممکن است فکر کنید که آن ها را بخشیده اید، اما متوجه می شوید که هنوز خشم یا رنجش را در خود نگه می دارید؛ پس این کار زمان و کار می خواهد تا بتوانید از این مسیر عبور کنید.
بخش مهمی از بخشیدن کسی این است که سعی کنید با او همدردی کنید و عیوب او را جزئی از انسان بودنش بدانید. ممکن است بخواهید در مورد نقص های خود فکر کنید تا شکاف بین شما و آن ها را پر کنید. شما ممکن است به کسی خیانت نکرده باشید، همان طور که آن ها به شما خیانت کرده اند، اما بدون شک با اعمال خود به دیگران آسیب رسانده اید.
در نهایت، شما می توانید خیانت را به گذشته خود بسپارید. ممکن است هرگز نتوانید آن را به طور کامل رها کنید، اما دیگر تاثیر زیادی بر زندگی شما نخواهد داشت. حتی ممکن است بتوانید آن را به عنوان یک لحظه مهم در زندگی یا رابطه خود ببینید که در درازمدت مزایایی دارد.
5. مراقب خودت باش.
«مواظب خودت باش» ممکن است مانند توصیه های کهنه و خسته به نظر برسد که برای هر بیماری و مشکلی که تا کنون وجود داشته است داده می شود. اما به یاد داشته باشید اگر با جسم و ذهن خود با مهربانی رفتار کنید و مراقب آن ها باشید، خیلی سریع تر بهبود پیدا می کنند.
با خوب غذا خوردن، ورزش منظم، اطمینان از خواب کافی و گذراندن وقت برای انجام کار هایی که از آن لذت می برید، احساس بهتری نسبت به خود و موقعیت های خود خواهید داشت.
این بدان معنا نیست که نمی توانید چند روز در رختخواب خود بنشینید و بستنی و شکلات بخورید، اما به خودتان اجازه ندهید که در آن جا بمانید. شما باید بگویید بس است و به زندگی خود و انجام کار هایی که باعث تولید آن حس خوب در مغز شما می شود، بازگردید.
6. کمک بگیرید.
اگر متوجه شده اید که نمی توانید درد را پشت سر بگذارید یا افکار مربوط به خیانت را از سرتان بیرون کنید، ممکن است از آسیب خیانت رنج ببرید. این می تواند در هر نوع خیانت اتفاق بیفتد، اگر رفتار های شما از زمان خیانت تغییر کرده است و به شیوه های قابل توجهی بر زندگی روزمره شما تأثیر می گذارد، باید برای غلبه بر آن از یک متخصص در این زمینه مانند مشاوره ها کمک بگیرید.
سخن آخر
آیا خیانتی که تجربه کردید توسط شریک زندگی تان انجام شده است و آیا هنوز مطمئن نیستید که چگونه به آن نزدیک شوید؟ روند بهبودی زمان می برد و همان طور که در بالا ذکر شد، صحبت با شخص ثالث بی طرفی که به نگرانی ها و احساسات شما گوش می دهد و توصیه هایی برای کمک به شما ارائه می دهد می تواند مفید باشد.
از طریق مشاوره های ما می توانید با مشکلات خود از جمله خیانت کنار بیایید. آیا شما هم از این تجربه ها در زندگی خود داشته اید؟ یا در نزدیکان خود خیانتی را دیده اید؟ چگونه با آن ها کنار آمدید؟ در کامنت ها تجربیات خود را بنویسید تا بقیه افراد نیز از آن ها استفاده کنند.
مطلب به درد بخوری بود
لطفا تا زمانی که دوران سوگ را که حداقل خوش بینانه ترین زمانش یکسال پس از جدایی اعم از طلاق یا شکست عشقی از رابطه قبلتون هست وارد به هیچ عنوان وارد هیچ رابطه جدیدی نشید چون بدون شناخت منطقی وارد رابطه جدید شدید و معیارهای انتخابتون کاملا تحت تاثیر هیجانات و احساسات منفی رابطه قبلیتونه حالا یا بخاطر خلاء عاطفی یا ترس از تنهایی یا ترس از آینده مبهم و… وارد رابطه جدید شدید و قطعا عشقی نسبت به پارتنر جدیدتون ندارید و صرفا بخاطر فرار از ناکامی و محرومیت و احساساتی مثل طرد شدگی و حس بی ارزشی و عدم وجود عزت نفستون وارد این رابطه ناسالم و سمی شدید پس بهترین کار اینه که بجای فرار از شکست با پارتنر قبلیتون حضورا صحبت کنید و سریعا از رابطه ناسالمی که داخلش هستید خارج بشید چون قطعا در آینده نه چندان دور خودتون متوجه رابطه اشتباهتون میشد لطمات ماندن در چنین رابطه ناسالمی به مراتب بیشتر از صدمات تنهاییه و اگه میبینید تصمیم به جدایی عجولانه بوده و بر مبنای احساسات منفی چنین تصمیمی گرفته بودید با پارتنر قبلیتون رو راست باشید و مجددا به آرزوی قلبیتون برسید و در جهت کسب مهارت و ارتقای رابطتون اقدام کنید کاری نکنید که عمری آه و حسرت بخورید
من درگیر طرحواره ایثار هستم. چطوری درمانش کنم؟؟
سلام ضمن تشکر از مطالب خوبتون ما رشته ای بنام روان کاوی در ایران نداریم . اگر منظورتون رویکرد رواندرمانی پویشی هست بهتره این عنوان روبرای خودتون تعریف کنید .
سایت کاملی دارین. همیشه درگیر معنی طرحواره درمانی و انواع طرحواره ها بودم
سلام دختر۱۷ساله ام
و کلا ۲ساله که امیدم رو ازدست دادم
بخاطر اینکه خیلی مورد تحقیر و تمسخر خانواده ام قرارمیگیرم
و هیچ محبتی ندیدم ازشون واونها فقط گیر میدن ومن خیلی دوست داشتم حتی برای ۲دقیقه از خونه بیرون برم که کنارشون نباشم
حتی از درس هم که برای فرار کردن از خانوادم بود زده شدم
من هیچ تفریحی ندارم و عملا تو خونهزندونی شدم والبته همیشه میگن خدات رو شکر کن ولی من تمام این دوسال اززندگیم رو خوابم والبته سرهمین خواب و گوشی بدست گرفتن زیادی هم اذیت میشم ولی تا از تفریح صحبت میکنم بجایه اینکه اهمیت بدن میگن درست رو بخون بخونم ک چی تهش بشم یه بدبخت من امیدی ندارم شاید حماقت شاید واقعا زندگی خیلی مزخرف باشه من واقعا کسی ام که هیچکس دوستم نداره تا میگم هم بمیرم راحت بشم همه ی خانوادم میگن یه نون خور کمتر بارها بحث کردم صحبت کردم گریه کردم اوایل به کسی نمیگفتم ک با خانوادم مشکل دارم ولی اونقدر اذیت شدم که واقعا به هرکسی ک رسیدم میگم اما بازهم میگن تو خداروشکر خانواده داری
من ۱۴ساله بودم که وارد مجازی شدم بنا به کمک کردنام به یه پسر رل زدم وقلبم رو شکست و سر بزنگا خانوادم گرفتنم البته از نظر اونا کلا با پسر بودن خطاس و اینکه بچه ی اخر خانواده دارم حق اظهار نظر ندارم و اصلا ارزش ندارم .و تهش با سیلی تمام شد من کلا کمبود محبت دارم از پدر مادر و اجیام محبت ندیدم و مامانم حرفایی رو که اجیام از رو دعوا میزنن رو باور میکنه و من رو دعوا میکنه و محدوداز رفیقام خوششون نمیاد با اینکه من رفیقام مثله خودم هستن کلا از پوششم خوششون نمیاد از سلیقه ی اهنگامم خوششون نمیادمن حتی حریم شخصی ب عنوان یه اتاق تنها ندارم وهمیشه به من انگ زشت بودن رو میزنن و من بارها به مامانم گفتم من رو به مشاوره ببره اما نبرد من برای حالم خوب بشه جنگیدم ولی خانوادم کمکم نکردن اونا من رو رها کردن و فقط اذیتم میکنن و گیر میدن تهش هم به یه جا اززندگی ک میرسم میگن انتخابه خودته
من حتی نمیدونم به چی علاقه دارم
من حتی نمیدونم باید چکار کنم من هدفی ندارم تو زندگیم رفیقام رو میبینم ک زندگیشون برپایه اینکه تمروز چ تفریحی داشته باشیم و چی بپوشیم هست و من اینم ک اجازع میدن من رو دوست ندارن خانوادم و تهش اعتماد هم ندارن بهم و نمیزارن من وقتی عکس دوستام رو ک میبینم و فقط حسرت میخورم زندگیم خیلی بده و این ته بدبختیه😄♥️
سلام من ۸ساله ک ازدواج کردم وشوهرم رو خیلی دوست دارم وخیلی بش اعتماد دارم خیلی. وهمیشه میگه من ازخیانت بدم میاد چون من زن دومی هستم. وشوهرم خیانت دیده ازش. بخاطر همین میگه من خیانت دیدم وازخیانت متنفرم.. این حرفاش حس خیلی خوبی بم میداد. وقتی زن رو ببینه سرشو میندازه توزمین خجالتی هستش. وهیچوقت ن دیدم ک چش چرونی کنه یا باکسی چت داشته باشه.. بعداز۸سال گوشیش خراب میشه منم داشتم جارو میزدم ک چشمم ب گوشیش خورد گفتم بزار میموریشو ببرم بزارم رو گوشیم ک ازش اهنگ وفیلم کپی کنم.. وقتی کپی کردم اونم داشت حموم میکرد.. ک من خونسرد رفتم ببینم چ اهنگی کپی کردم. یهویی دیدم شوهرم وی زن باهم توبغل هم عکس گرفتن.. هس کردم برای چنددقیقه ایست قلبی کردم نفسم بالانمیاد دوباره نگاه کردم ک اووووو همش فیلمای این زن اونم پیرزن بود. برای شوهرم میفرستاد. شوهرم هم براش ازخودش عکسایی میفرستاد ازسفرمون.. ازچاایی ک میخورد.. باهم تصویری حرف میزدن ک شوهرم ازصفحه گوشی اسکرین شات گرفته. گشتم دیدم چندتاعکس دخترایی ک باشون تصویری حرف میزد.. این همه بش اعتمادکرده بودم.. واینقدردوستش داشتم.. ولی بااینکه بم خیانت کرده هیچوقت ازمحبتش نسبت ب من کم نشده.. ولی بدون هیچ عکس العملی نشون نمیداد. ک چت یاتلیفنی. یاچیزی ک نشون بده ومن شک کنم.. قبل ازاینکه بفهمم اون بم خیانت کرده.. میگه میخوام شراب بخورم.. بش گفتم نمیخوام کسی پشت سرت حرف بزنه.. بیارخونمون خودت تنهابشین بخور ولی دروغ وپنهان کاری نکن.. دیدم ک اون زن هم مثل خودش شراب میخورن وبرای هم دیگه میفرستن… الان نمیتونم فراموش کنم اصلانمیتونم باورکنم ک چی ب سرم اومده ونمیتونم ب کسی بگم… وپولی واسه مشاوره ندارم بدم.. کلآبهم ریختم… تورو خدا بگین من چکارکنم چطور بتونم باورش کنم دوباره. ولی اون گفت تنهام نزار من قول میدم دیگه همه چی رو میزارم کنار.. اینم بگم اون زن عشق بچگیش بوده..