چالش ایجاد تعادل بین کار و زندگی قرن ها وجود داشته است. در ابتدا جنبش آزادی زنان از آن برای بهبود چالش های پیش روی زنان شاغل استفاده میکرد؛ ولی امروزه همزمان با گسترش تکنولوژی تعادل بین زندگی شخصی و کار گسترش یافته و همه جنسیت ها را در برگرفته است.
در این مطلب از روانکده شما را با نکاتی مهم و عملی برای بهبود تعادل بین کار و زندگی شخصی آشنا خواهیم کرد.
فهرست مطالب
اشتباهات در تعریف تعادل بین کار و زندگی
- تعادل بین کار و زندگی به معنای مدیریت زمان بهتر نیست؛ بلکه معادل مدیریت مرز بهتر است.
- ممکن است تعادل بین کار و زندگی به عنوان رویکردی برای حفظ زمان مساوی بین کار و زندگی شخصی در نظر گرفته شود. اما اینطور نیست!
- داشتن کار و زندگی متعادل به این معنا نیست که به موقع به محل کار رفته و از آن برگردید.
مطلب مرتبط:
چرا ثبات رفتار والدین مهم است؟
تعادل بین کار و زندگی چیست و چگونه می توان به آن دست یافت؟
تعادل بین کار و زندگی زمانی رخ می دهد که فرد بتواند به اندازه کافی به تعهدات خانوادگی خود عمل کند و همچنین به اندازه کافی در محل کار مسئولیت هایش را انجام دهد.
هیچ ایرادی ندارد که برای پیشرفت خود سخت تلاش کنید؛ اما ارزش چیزها و افرادی را که واقعا برایتان مهم هستند را فراموش نکنید.
در واقع؛ تعادل بین کار و زندگی بخش مهمی از خودمراقبتی است که با مدیریت زمان صرف شده برای پروژه های کاری در مقابل زمان صرف شده با خانواده، دوستان و علایق شخصی حاصل میشود و به فرد احساس رضایت و تعهد میدهد.
در یک دیدگاه گسترده تر؛ تعادل بین زندگی کاری و زندگی شخصی اولویت بندی چیزها بر اساس اهمیت آنها است؛ این الویت بندی به فرد کمک میکند از زمان و انرژی خود به صورت بهینه استفاده کند.
«داشتن شغل را با داشتن زندگی اشتباه نگیرید.»
مطلب مرتبط:
راهنمای ایجاد تعادل بین کار و زندگی شخصی
امروزه ایجاد تعادل بین کار و زندگی به یکی از رایج ترین دغدغههای افراد شاغل تبدیل شده است. اغلب افراد نمی توانند نقطه تعادلی بین شغل و زندگی خود پیدا کنند و به یکی از آنها اولویت بیشتری نسبت به دیگری میدهند و این موضوع با پیامدهایی همچون: تیره شدن روابط خانوادگی، ناکارآمدی در کار و مشکلات سلامت جسمی و روانی همراه است. از این رو افراد برای یک زندگی پربارتر باید روی ایجاد تعادل بین کار و زندگی تلاش کنند. 11 گام موثر برای ایجاد تعادل بین کار و زندگی عبارتند از:
- “نه” گفتن را یاد بگیرید
یادگیری و عملی کردن (نه گفتن) می تواند یکی از سخت ترین مهارت های نرم برای هر فرد باشد؛ اما این مهارت ابزار مهمی برای تعیین مرزها میباشد.
درک اینکه «نه» گفتن به چیزهایی که اولویت کمتری دارند؛ زمان و انرژی را برای «بله» گفتن و توجه به چیزهای مهمتر آزاد می کند؛ می تواند برای درک اهمیت نه گفتن مفید باشد.
- بین کار استراحت کنید
حتی یک استراحت30 ثانیه ای می تواند موجب بهبود انرژی، تمرکز و کاهش استرس شود و پس از استراحت قطعا ادامه کارتان لذت بخش تر میشود.
رابرت پوزن مدرس ارشد MIT توصیه میکند که بعد ازهر 75 تا 90 دقیقه کار به مدت 15 دقیقه استراحت کنید، زیرا استراحت به مغز شما اجازه می دهد تا یادگیری را تثبیت و حفظ کند.
- انعطاف پذیری را به فضای کاری خود اضافه کنید
می توانید صادقانه با کارفرمای خود در مورد نیازهایتان صحبت کنید و انعطاف پذیری را به فضای کاری خود اضافه کنید. داشتن انعطاف پذیری در محل کار می تواند زندگی شما را بسیار آسان تر کند؛ حتی شما می توانید بدون دوری از خانواده خود در خانه یا هر مکان دیگر کار کنید.
- برنامه ریزی مناسب داشته باشید
برنامه ریزی برای فعالیت های روزانه در محل کار راه دیگری برای مدیریت تعادل خوب بین زندگی و کار است. برنامه ریزی به افراد کمک می کند تا اقدامات خود را به دنبال اهمیت یک کار اولویت بندی کنند.
علاوه بر این؛ پیروی از یک برنامه ریزی خوب به صرفه جویی در زمان کار کمک می کند و اجازه میدهد روی چیزهایی غیر از کار تمرکز کرده و تجدید قوا کنید.
مطلب مرتبط:
- سلامتی خود را در اولویت قرار دهید
درک اهمیت حفظ سلامت جسمانی، رفاه عاطفی و آمادگی ذهنی اولین الویت در زندگی است. با ایجاد عاداتی مثل: مدیتیشن روزانه، ورزش، ارتباط اجتماعی، شکرگذاری و مرخصی گرفتن در موارد نیاز میتوانید به سلامتی خود کمک کنید.
بیشتر بخوانید: آشنایی با بهترین مرکز روانشناسی کودکان در تهران
- کمال گرایی را رها کنید
یکی از مهم ترین راه ها برای رسیدن به حس تعادل بین کار و زندگی؛ کنار گذاشتن کمال گرایی است.
رویکرد کمال گرایی ممکن است در دوران مدرسه و اوایل کار موفقیت هایی را به همراه داشته باشد؛ اما استرس ناشی از آن به مرور زمان انباشته می شود و به سیستم احساسی ما فشار میآورد.
مهم است بدانید که هیچ کس کامل نیست تا بتوانید با رویکرد رشد و دلسوزانه نسبت به خود؛ بین کار و زندگی تعادل ایجاد کنید.
- روی روابط سرمایه گذاری کنید
فقدان روابط مستحکم خطر مرگ زودرس به هر علتی را تا 50 درصد افزایش می دهد و تقریباً به اندازه کشیدن 15 نخ سیگار در روز مضر است! در حالی که ارتباطات محکم و حمایت اجتماعی می تواند سلامتی را بهبود بخشد و طول عمر را افزایش دهد. پس وقت خود را صرف پرورش روابطی کنید که برای شما مهم است.
- آنچه را براتان مهم است در اولویت قرار دهید
با کاوش ارزشها آنچه را که واقعاً برای شما مهم است؛ شناسایی کنید و سپس نگاهی صادقانه به نحوه اختصاص دادن وقت خود بیندازید. کدام فعالیت ها و روابط باعث بهبود زندگی و کدام یک بیفایده یا نفس گیر هستند؟
با در دست داشتن این اطلاعات؛ زمان خود را برای روابط و فعالیت های با ارزش و بااولویت اختصاص دهید.
مطلب مرتبط:
طرز برخورد با افراد مسخره کننده
- اجازه دهید دیگران به شما کمک کنند
اکثر شما دوستان یا خانواده ای دارید که مایل به کمک هستند و میتوانید برای انجام کارهایی مانند آوردن فرزندانتان به تمرینات ورزشی یا بردن آنها از مدرسه به خانه به آنها اعتماد کنید؛ پس از این فرصتها استفاده کنید.
در نظر بگیرید که درخواست کمک از دیگران یک راه حل و سیستم پشتیبانی به شما می دهد و مزایایی برای روابط متقابل به همراه دارد.
- از فناوری فاصله بگیرید
اگرچه فاصله گرفتن از اینترنت و رسانههای اجتماعی آسان نیست؛ ولی سعی کنید از فناوری فاصله بگیرید و آن زمان را به خود و خانواده خود اختصاص دهید.
مطالعات همچنین نشان داده اند که فاصله گرفتن از فناوری به ذهن آگاهی، ارتباطات انسانی، الگوهای خواب و احساسات کمک می کند.
- بین کار و زندگی مرزهایی مشخص کنید
مهم است که ما بین کار و خانواده مرزهایی ایجاد کنیم. مرزها برای محافظت از کار شما در برابر حواس پرتی خانواده و همچنین محافظت از خانواده شما در برابر تعهدات کاری خط مشی هستند.
با داشتن مرزهای مشخص؛ راحت تر میتوانید تشخیص دهید که چه زمانی عمل شما به نفع جنبه دیگر زندگی شما نیست.
به عنوان مثال؛ هنگام حضور در خانه می توانید اعلان نامه های کاری خود را خاموش کنید و فقط بر روی آرامش تمرکز کنید.
مطالب مرتبط:
کلام آخر
تعادل خوب بین کار و زندگی اثرات مثبت متعددی از جمله استرس کمتر، کاهش خطر فرسودگی شغلی و احساس رفاه و آرامش بیشتر دارد. با توجه به این که همه ما تعهدات زندگی متفاوتی داریم؛ ایجاد تعادل بین کار و زندگی یک امر شخصی است و شما باید بهترین راه برای رسیدن به تعادل در کار و زندگی شخصی خود در سبک زندگی تان را مشخص کنید.
*با سلام خدمت سایت پربار آقای روانشناس *
همسر بنده با توجه به دوران کودکیه متشنژ ک از جرو بحث و دعوای پدر و مادر به بالای راه پله های پشت بوم فرار و برای رهایی از این رفتار ناهنجار والدین بهترین راه رو خودکشی میدیده وپس از جان بدر بردن از این دوران و سنین داخل دهه دوم زندگی بهترین راه رو برای دوری از این شرایط ک استمراری چند دهه ای داشت رو ازداوج ميبينه ک متأسّفانه این ازدواج با تمامه مشکلات و برآورده نشدن خواسته های عاطفی و جنسی ثمره ای هولناکی براش داشت ک با تمام ناسازگاریای روزگار ی بچه مریض براش به ارمغان داشت ک تنها دعای جگر سوزی ک علیرغم میل باطنی ای ک ی مادر میتونه داشته باشه مرگ و آرامش جیگر گوشه خودش بود ک با رخ دادن این اتفاق و تمام حالی ک ی مادر تازه داغ فرزند دیده با این سن کم و حمایت نشدن از سمت خانواده و مشکلات زندگی مشترک تصمیم به بهتر شدن شرایط برای خودش میکنه و کمر همت میبنده و روی پای خودش میایسته با تموم اذیت شدن از طرف خانواده همسر و درک و حمایت نشدن از طرف خانواده سختی های این مسیر صعبالعبور رو تنهایی تحمل و برای خودش در حد توان ی زندگی ایده آل بدون کمک از کسی میسازه و بعد از جدایی از زندگی اول ده دوازده سال تنها بدون فکر تجدید فراش با خانواده گذر عمر میکرده ،بعد از آشنایی با هم شور زندگی دوباره با تموم حسابی ک سرشار از هیجان و خوشی های پیاپی همراه بود بعد از این چند سال برای تشکیل و پاگرفتن زندگی مشترک بین ما با تمام آشفتگی و فراری بودن من از زندگی اول خودم ک احتیاج به آرامشی عمیق داشتم ک کنارش بهش رسیده بودم وعده هایی برای تشکیل زندگی میداد ک برام مهم نبود چون ی زندگی کارمندی با تمام شرایط مناسب برای استارت ی زندگی دوباره رو درجا داشتم اولش حسی بهش نداشتم تنها جذابیتی ک برام داشت آرامشی بود ک کنارش پیدا کرده بودم و کمکم وابستگی دو طرفه و علاقه و دوست داشتن بینمون شکل گرفت و ب مرور من متعجب از حس عشقی ک نسبت بهش داشتم و بیشترم میشد دائما متوجه رفتارایی ازش شدم ک خودش هم کاملأ نارازی از این حرکات و رفتاراش بود ک هنگام تنهایی هامون با خودش صحیت میکرد حتی بعضی وقتایی ک کنارمم بود ب خیال اینکه متوجه نمیشم انگار ک با یکی تو درون خودش صحبت میکرد و تو تنهایی خودش قشنگ حسش میکرد حتی باهاش رابطه عاطفی و جنسی ام میذاشت، ی وقتایی ک ب پنجره با تمام شوق خیره میشد حضورشو حس میکرد و حتی باهاش شام نهار میخورد یا چیزایی ک دوست داشت رو ب اون میگفت ،و هر چی بهش اصرار میکردم ک باهام راحت باش یا جدا از نسبت زن و شوهری اول باهام رفیق باش ولی این حس راحتی و اعتماد رو نسبت بهم پیدا نکرد و ب مشگل خوردیم حالا بعد از چند ماه جدایی با دوست داشتن عجیبی ک نسبت بهش پیدا کردم و مخالفت های خانواده و زمین و زمان روزگار دوباره مارو کنار هم قرار داده، حالا جدا از این طومار نویسی و توضیح دادن فول اچ دی ک دادم تشخیص و نظر شما نسبت به این بیماری مثبت یا ماجرا چیز دیگس.
لطف شما پایدار سپاس